کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی... در حال عبور اورا دید، او را به داخل فروشگاه برد وبرایش لباس و کفش خرید و گفت:مواظب خودت باش کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم. کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری!!! + نوشته شده در دوشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۶ساعت 10:16  توسط ,فامیل ...ادامه مطلب