ورزقان

متن مرتبط با «داد» در سایت ورزقان نوشته شده است

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

  • داد از تنهایی

  • ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی                 دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند               دریاب ضعیفان را در وقت توانایی دیشب گله زلفش با باد همی‌کردم                 گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی صد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصند           این است حریف ای دل تا باد نپیمایی مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد           کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم       رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست        شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی ای درد توام درمان د,داد,تنهایی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها